روابط و نفوذ معماریهای امپراتوری قدیم
مترجم: دکتر لطیف ابوالقاسمی
نقطه شروع
روی این نقشه نباید نقطهی شروع این جنبش را نه در سرزمینهای لاتین و نه در مناطق کاملاً یونانی جست و جو کرد. قرن چهارم برای تمامی امپراتوری روم یک دورهی انحطاط کامل است:ایالتهای یونانی جز یک تمدن قدیمی، چیز دیگری ارائه نمیدهند و ایالتهای لاتین که باز هم قدیمیتر میباشند، در موجودیت خود مورد تهدید قرار گرفتهاند. تنها یک کشور در میان این اضمحلال عمومی، یکپارچگی کاملی از یادگارهای یک گذشته بزرگ را حفظ میکند و آن، ایران دورهی ساسانیان است. در اینجا هنری نیرومند که کاخ تیسفون نموداری از عظمت آن است به حیات خود ادامه میدهد.
در میان سرزمینهایی که به امپراتوری روم ملحق شدند، ایران تنها وارث سنتهای آسیایی محسوب میشود. اینها گوشهای از افکار ایرانی است که ما در اوّلین معماریهای مسیحی تشخیص دادهایم: ایران کانون آن است و از این کانون (تصویر 1) برحسب مسیرهای OA, OS و OK سه شعاع حرکت میکند که جهات آن به شرح زیر میباشد:
از آسیای صغیر و قسطنطنیه؛
از ارمنستان و مناطق سرتاسری قفقاز؛
از ایالتهای سوریه و ساحل جنوبی دریای مدیترانه.
ما باید هر یک از این نفوذها را دنبال کنیم و قبل از همه، نفوذی را که قسطنطنیه روی مسیر آن است.
جریانهای فکری که از ایران برخاستهاند
1- جریان فکری به سوی قسطنطنیه و سواحل شمالی مدیترانه: مرکز شکل گیری و مرکز معماری اصلی بیزانتین
با خارج شدن از ایران، مسیر اصلی (مسیر OS) مدتی در طول فرات ادامه مییابد و از تنگههای «توروس (1)» میگذرد و جلگهی «مآندر (2)» را دنبال میکند و در سواحل «ایونی (3)» به طرف «ازمیر» و «اِفز» به دریای مدیترانه منتهی میشود. قطب M که این مسیر در آن توسعه مییابد، آسیای صغیر میباشد. در آنجا نفوذهای ایران ساسانی با سنتهای رومی، در سرزمینی که در آن، روح یونانی هنوز رواج دارد، تلاقی میکند.این طور به نظر میرسد که از این نقطه به عنوان یک مرکز تجدید حیات یاد شده باشد. زیرا اینجاست که در حوالی قرن چهارم بازیلیکهای نیمه رومی و نیمه آسیایی «فیلادلفی»، «سارد» و «افز» بنا میشود و در میان عناصر یونانی، رومی و ایرانی، اوّلین عمل ادغام صورت میگیرد که منجر به پیدایش هنر بیزانتین میشود. معماری واقعی ماقبل بیزانتین به آسیای صغیر تعلق دارد. از آسیای صغیر سبکها به «بیزانس» سرایت میکند و «بیزانس» (4) بعد از ملحق شدن به قسطنطنیه و تبدیل شدن به مرکز سیاسی جهان شیوههای جدید را با به کاربردن آنها در «سنت- صوفی» عمومیت میدهد و دامنهی آنها را نه تنها به امپراتوری شرق، بلکه به سرزمینهای غربی نیز میکشاند. دربارهی این نفوذ و گسترش قدری بیشتر بحث کنیم.
دریانوردی در مسافتهای کوتاه بین قسطنطنیه و اروپای باختری مسیر زیر را ملزم میداشت:
خلیج «کورنت (5)» یک گذرگاه اجباری بود و کالاها در «کورنت» از کشتی به کشتی دیگر منتقل میگردید. از طرفی بازار داد و ستد از طریق دریای «آدریاتیک» و بندر «ونیز» تا مناطق رود «رَن (6)» ادامه مییافت. بندر «ونیز» که به منزلهی توقفگاه ضروری برای تجارت در رود «رَن» محسوب میشد، نقطه عبور برای رسیدن به کشور «گِل» نیز بود.
همان طوری که کار تخلیه و بارگیری مجدد در «کورنت» صورت میگرفت تا از پیمودن مسافتهای طولانی جلوگیری شود، یک بار دیگر همین کار در بندر «ونیز» انجام میگرفت. حمل کالا بین ونیز و «پیز» (7) یا بندر «ژن (8)» از طریق زمین صورت میگرفت و کالا از آنجا از راه جلگهی «رُن» (9) به «گل» مرکزی وارد میشد. برای رسیدن به انگلستان میبایست «گل» را از طریق «پریگورد (10)» دورزد و در «روشل (11)»، روی اقیانوس به راه خود ادامه داد. در اثر این خط تجارتی یک سلسله بنای بیزانتین پدیدار گشت:
این بناها در وهلهی نخست، بناهای بیزانتین در سواحل مقدونیه میباشد: «آتوس»، «سالونیک» و سپس بناهای یونان اصلی و در کرانه دریای «آدریاتیک»، «زارا (12)» و در انتهای آدریاتیک بناهای «آگزارشات (13)»: «راون» و «میلان»؛ «ونیز» و گروه «لاگونها (14)». روی «راین»، «رایش نائو» و گروه «اِکس- لا- شاپِل (15)». در جنوب فرانسه، بناهای بیزانتین «آرل». و بالاخره بین «ناربون (16)» و «لاروشل (17)» یک مستعمره کامل معماری که مرکز آن «پریگورد» است و جزییات آن، محل خود را در بررسی هنر ما در قرون وسطی خواهد یافت.
در کنار این اشاعه معماری از طریق تجارت، مهاجرتهای تبعیدی هنر قسطنطنیه را متذکر میشویم. تاریخ به ما دو نمونه از این مهاجرتها را ارائه میدهد که بذرهای هنر را به نقاطی دوردست افشاندند: مهاجرت کفار «نستورین (18)» در زمان «تئودوز دوم (19)» و مهاجرت مجسمه سازان بیزانتین در جریان تعقیب مخالفین تصاویر مقدسان.
اصولِ هنری که پناهندگان «نستورین» وارد مصر کردند، به معماری قبطیها نفوذ یافت و بر روی معماری فاتحین عرب اثر گذاشت. ولی این اصول به اصولی خلاصه میشود که در جریان تبعید خود در قسطنطنیه رواج داشت. مهاجرت «نستورین» مربوط به قرن پنجم یعنی دورهای که در آن، معماری بیزانتین هنوز خوب شکل نگرفته بود. هنری که در سرزمین مصر حکمفرا گردید، چیزی نبود جز معماری بازیلیکها متعلق به اوّلین دورهی قسطنطنیه.
در مورد حذف تصاویر مقدسات، این امر مربوط به دورهی شکوفایی هنر است و با وارد نمودن نسل کاملی از هنرمندان به دربار «شارلمان»، کمک ارزندهای به گسترش مستعمره بیزانتین منطقه «رَن» گردید که در نتیجه تجارتی به وجود آمد که «اکس- لا- شاپل» مرکز آن بود.
برگردیم به سلسلهی مهاجرتها از طریق تجارت.
2- جریان فکری ارمنی
در عین حال که این پرتو افکنی پر حاصل ایران، یعنی به وجود آورندهی جهش بزرگ بیزانتین به سوی قسطنطنیه، شروع میشود، از همین ایران طبق مسیر OA جریان فکری دیگری برمی خیزد که به طرف فرات پیش میرود و به منطقه «ترابوزان» سرایت میکند و از طریق دریای احمر و رودخانههایی که به آن سرازیر میشود، به اروپا منتهی میگردد.در ارمنستان، اصول هنر ایران که کانون آن به بغداد انتقال یافته بود، به پیدایش همین هنر ابتکاری که قبلاً درباره آن بحث نمودیم، منجر میگردد. این هنر ارمنی از دریای سیاه گذشته، به جنوب روسیه و ایالات دانوب سرایت میکند: سبک کلیساهای روسی «پوکرووا (20)»، «کیف (21)» و «ولادیمیر (22)» و سبک کلیساهای رومانی و به خصوص صربستان خیلی بیشتر ارمنی است تا بیزانتین.
به این ترتیب تمامی کرانهی دریای احمر از «ترابوزان» گرفته تا حوزه دانوب، تحت سلطه هنر ارمنی درآمده، از طریق هنر ارمنی به سنتهای ایران دوره ساسانیان ملحق میشود. افکار آسیا بعد از رسیدن به این مرحله، راههای نفوذ را به روی خود باز مییابند و آن از طریق رودخانههای وابسته به دریای سیاه، دریای خزر، دانوب، رود «دن (23)»، رود «دنیستر (24)» و «ولگا» میباشند. حتی در حال حاضر رود «ولگا» یکی از بزرگترین خطوط تجارت آسیاست که مرکز آن شهر «نووگورود (25)» میباشد. رود «دنیستر» بعد از پیوستن به رود «ویستول (26)» به انتهای اسکاندیناوی منتهی میشود. در واقع در نروژ و سوئد و همین طور در روسیه، حضور هنر آسیایی به خوبی احساس میشود. طرح یک کلیسای نروژی (تصویر 2- A) به خوبی نشان میدهد که نفوذ آسیا تا چه حد میباشد.
این نفوذ در اسکاندیناوی متوقف نمیشود. این سبک زینتی که در اثر نقل و انتقال «نورتمانها (27)» به آنجا راه یافت، بعدها طول سواحل اقیانوس را پیموده، در دکوراسیونهای به سبک رُمان انگلستان، ایرلند و نورماندی اثر گذاشت. در تصویر 3 نمونههایی از دکورهای ظاهراً آسیایی مشاهده میشود که از مجسمه «تمپانهای» در «بایو (28)» به عاریت گرفته شده است: مجسمهی شیر دهان گشوده ایران دورهی ساسانی و نقوش برجسته ارمنستان. برای بهتر نشان دادن این وجه تشابه از طریق مقایسه، ما کلیسای نروژی (A) را با جزییات معماری (B) فرش مانند موسوم به ملکه «ماتیلد (29)» کنار هم قرار میدهیم.
بالاخره در ایرلند، جزییات دکوراسیون معمول با دکوراسیون ارمنستان تشابهاتی دارد که از مدتهای مدید به وجود آنها پی برده شده بود و نمایشگر این پرتوافکنی دوردست آسیا میباشد.
چنین است مسیر عظیمی که هنر ایران طی میکند. در حالی که این هنر از طریق قسطنطنیه تمامی کرانه اروپایی دریای مدیترانه را میپیماید، از راه ارمنستان به کشور «نورتمانها» و از آنجا به سواحل اقیانوس منتهی میشود.
3- جریان فکری سوریه
آخرین جریان فکری OK از ایران شروع میشود، به سوی سواحل سوریه حرکت کرده، یک سبک ساختمانی که تقلیدی از سنگ فرش روی قوس طاقها از روی قوسهای ایران است را رواج میدهد. این جریان فکری سپس در طول کرانهی جنوبی مدیترانه گسترش مییابد و پس از رسیدن به نقطهی T در ارتفاع جزیره سیسیل، یعنی نقطه ای که سابقاً کشتیهای «کارتاژ» از آنجا حرکت کردند، راه خود را کج کرده، رشتهای را به طرف جبل الطارق و اسپانیا و رشتهی دیگری را به طرف سیسیل، ایتالیای جنوبی و دره رود «رُن» به حرکت درمیآورد. در تمامی این مسیر، نفوذ این شکل عرب به خود میگیرد و اثر خود را به جای میگذارد. در نقطهی B جریان فکری عرب با مشتقی از جریان فکری بیزانتین تلاقی میکند. هر دو نفوذ عرب و بیزانتین در هم ادغام میشوند و معماریهایی با کلاهک به سبک «سیسیل» و «کالابر (30)» به وجود میآورند.خلاصهی تاریخچه
ما نفوذها را مورد تجزیه و تحلیل قرار دادیم و اکنون تاریخچهی آنها را دقیقتر بررسی میکنیم.معماری لاتین دورهی امپراتوری اوّل که فقط از راه تقلید به حیات خود ادامه میدهد، در اصل هیچ گونه تاریخچهای پشت سر نگذاشته است و تنها در مورد معماریهای شرق است که باید دورهها را مشخص ساخت. اندک اطلاعی که ما دربارهی بناهای ساخته شده در قسطنطنیه در زمان تعیین این شهر به عنوان پایتخت داریم، ظاهراً از نظر سیستم کلی ساختمانی، ما را به یاد سبک بازیلیکها میاندازد. در میان ویرانهها، تنها بناهای طاقداری که نموداری از شیوههای بیزانتین باشد، همان آب انبارهای عظیمی است که قبلاً دربارهی آنها صحبت کردیم. در این بناها فکر طاق روی آویز و تقلیدی هنوز سطحی از شیوههایی که مکتب آسیای صغیر به طور کلی در بازیلیکهای «فیلادلفی» و «سارد» به کار میبرد، مشاهده میشود.
از قرن چهارم تا قرن ششم، از کنستانتین تا ژوستینین، کاری صورت میگیرد که تعیین تاریخچه آن مشکل میباشد ولی نتیجه آن در یک درخشش ناگهانی برملا نمیگردد. یکباره با جهشی بی سابقه، همه شاهد به ظهور رسیدن کلیسای «سن- سرژ (31)» در قسطنطنیه میشوند و در «راون» کلیسای «سن- ویتال» و بالاخره شاهکار معماری بیزانتین یعنی «سنت- صوفی»، این جهش ناگهانی به همان اندازه کم دوام است و از تاریخ قرن ششم، معماری و همین طور تمامی اجتماع دستخوش یک نوع بی تحرکی قرار میگیرند.
عقاید ضدّ مقدسات برای همیشه امکانات بیان را از هنر سلب میکنند. معماری بیزانتین که طرحهای خود را به نقاط دوردست سوق میدهد، در سرزمین زادگاهی خود دچار نقصان شده، تجدید حیات نمیکند مگر در قرن دهم در عصر شاهزادگان سرسلسلهی مقدونیه: اینجاست که ترکیبات جسورانه گنبدها با «تامبور»های کشیده شروع میشود و ترکیبات زیبای کلیساهای «آتوس» و یونان به وجود میآید. سپس هنر مجدداً در فرمالیسم غرق میشود و به تقلید از نمونههای مذهبی مبادرت میورزد تا روزی که به تبعیت از سبک اسلام میآید و در مسجدهای بزرگ قسطنطنیه خودنمایی میکند.
تاریخچهی معماری بیزانتین را به این شرح میتوان خلاصه کرد:
دورهی مقدماتی که در آن، معماری مزبور نمایشگر مکتب شرقی هنر رومی است: دورهای که بازیلیکهای با گنبد آسیای صغیر به آن تعلق دارد.
یک دورهی مهم از نظر تغییر و تحول بین قرن چهارم تا قرن ششم که در سال 530 م. در زمان حکومت ژوستینین به احداث شاهکار «سنت- صوفی» منتهی گردید.
از قرن هفتم تا دهم، یک وقفه.
در قرن دهم آخرین تلاش برای رونق گرفتن که به تشکیل نهایی تیپ کلیساها که «آتوس» سنت آن را حفظ نموده است، منجر شد.
بالاخره یک بیتحرکی در جامعه مذهبی روی میدهد که در خلال آن، اجتماع دوران آخر امپراتوری دوم شکل میگیرد، اجتماعی قدیمی زیر سلطهی استبداد آسیایی و تحت نفوذ یک تئوکراسی انعطاف ناپذیر. از این پس هنر بیزانتین تاریخچهی خود را از دست میدهد. این هنر همان گونه که در دورهی سلاطین «کومننها (32)» بود، تا به امروز به همان حال باقی مانده است: طی هشت قرن متوالی این هنر تساوی روحیهای را حفظ نموده که نمونهی آن به زحمت در معماری مصر دوران فراعنه مشاهده میشود.
پینوشتها:
1. Taurus
2. Meandre
3. Ionie
4. Bysance
5. Corinthe
6. Rhin
7. Pise
8. Genes
9. Rhone
10. Perigord
11. Rochelle
12. Zara
13. Exarchat
14. Lagunes
15. Alx- La- Chapelle
16. Narbonne
17. La Rochelle
18. Nestoriens
19. Theodose II
20. Pokrowa
21. Kief
22. Vladimir
23. Don
24. Dniestr
25. Novgorod
26. Vistule
27. Northmans
28. Bayeux
29. Mathilde
30. Calabres
31. St.- Serge
32. Comnenes
شوازی، اگوست؛ (1392)، تاریخ معماری، ترجمه لطیف ابوالقاسمی، تهران: مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، چاپ چهارم
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}